پلتفرم دانشگاه سیرکمال استاد الهی- بخش الهیات

۲۰ تیر ۱۳۹۸

حجاب اجباری، یک مورد فقهی یا قرآنی؟

پیرامون مسئله حجاب اسلامی، حدود آن و اجباری و یا آزاد بودن انتخاب آن، بحثهای زیادی در حداقل چهار دهه پیش در جریان بوده است. عده ای این مطلب را تنها مخصوص زنان پیامبر و متعلق به صدر اسلام می دانند و عده ای آن را برای زنان مسلمان یک دستور الهی تلقی می کنند که خروج از آن ممکن نیست. س
در گشت و گذاری در قرآن برای یافتن ریشه و اساس امر حجاب که به نوعی جزو ارکان اصلی اسلام تلقی می شود، به دو آیه از دو سوره مختلف برمی خوریم. در این ارتباط در آیه ۵۹ از سوره احزاب چنین آمده است:س

یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لازْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً؛[احزاب/۵۹]س
در مورد آیه فوق ، ترجمه ای که در اکثر پایگاه های اطلاعاتی قرآنی آمده کمابیش چنین است:س
س"اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلبابها خود را بر خویش فروافكنند، این كار براى اینكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است."س

باید در نظر داشت که متاسفانه در برخی از منابع، تفسیر بر جای ترجمه نشسته است که این خود، امر تحقیق را دچار مشکل می کند زیرا برای یافتن حقیقت آنچه در آن منبع آمده است باید به زبان عربی مسلط بود تا اصل مطلب روشن شود.س
با در نظر گرفتن اوضاع اجتماعی صدر اسلام، این امر کاملن قابل درک است که شِمای کلی آنچه امروزه اسلام می نامیم در آن روز کاملن متفاوت بوده است، زیرا در آن زمان هنوز کشورهای مختلف اسلامی بوجود نیامده بود و اسلام در اِشلی بسیار محدودتر از امروز در سرزمین عربستان کنونی در تلاش برای ثبات و پابرجایی خود بود. در همه متونی که زمان پیامبر اسلام را ترسیم می کنند، تاکید بر این امر می باشد ، گذشته از قریش که مردمی متمول بودند و بیشتر آنها، جزو آخرین افرادی محسوب می شوند که اسلام آوردند، مابقی افراد، چنان دچار تنگ دستی بوده اند که حتی قادر به تهیه لباسی که همه برهنگی آنها را بپوشاند، نبوده اند. از طرف دیگر برای مردم آن زمان، پیامبر اسلام آن مفهومی که امروزه مسلمانان برای او قائل می باشند اسنتباط نمی نمودند، زیرا اولن هنوز، آنطور که گفته شد، اسلام سینه خود را زمین نگذاشته بود و ضمنن پیامبر در بین مردم مانند یک فرد عادی زندگی می کرد و با همه معاشرت داشت، ضمن آنکه همه افرادی که با وی در تماس بودند لزومن از ایمانداران به اسلام نبودند و عده زیادی مغرض نیز در بین آنها وجود داشت. داستانها و احادیث بسیار زیادی از برخورد چنین افرادی با محمد(ص)  در دست می باشد. این افراد از روی همین خصومت، زنان پیامبر را مورد نوعی اذیت و آزار قرار میدادند که امروزه آنرا آزار جنسی می نامند. در نتیجه برای خاتمه دادن به این امر، آیه فوق ارائه شد . س
 
اما در مورد حد و حدود پوشش و اینکه دقیقن منظور از «جلباب» چیست، همواره بحثهای زیادی در جریان بوده و هست. عده ای این کلمه را از ریشه جلب به معنای کسی را از راهی باز داشتن و به راه دیگر کشاندن می دانند و از اینجهت جلباب را لباس و همچنین رفتار زنانه ای در نظر می گیرند که نگاه بیینده را از جاذبه های جنسیتی باز دارد. از اینرو و با این اوصاف می توان از این جمله «جلبابهای خود را بر خویش فروافکنند» مقوله تقوا و وقار را استخراج نمود که در آن، نوع لباس مد نظر نیست بلکه تنها یک پیشنهاد عالمانه است که خانمهای مومن واقعی را به داشتن چنین رفتاری ترغیب می کند تا با دیگران تفاوت داشته، از نظر رفتار سنگین و با پرستیژ زنانه، سرمشقی برای دیگران باشند.س
 
در طرف مقابل افرادی کلمه جلباب را از نظر لغوی از ریشه جلبب و جمع آن را جلابیب تعریف نموده که نوعی پیراهن و جامه گشاد است.اما اغلب مفسیرین قدیمی تر آن را «مقنعه» می دانند که در واقع نوعی شال است که بزرگتر از روسری باشد.س
در هر حال از آیه فوق چنین برنمی آید که منظور، پوشاندن موی سر باشد. با توضیحاتی که فوقن در مورد وضعیت مردم از نظر بضاعت مالی عنوان شد می توان نتیجه گرفت که هدف این آیه، پوشاندن سینه ها و کلن عورت باشد که در آن هوای گرم عربستان و با لباسهای مندرس و بدن نمایی که افراد بر تن داشنتد، ارائه آن کاملن طبیعی و صحیح به نظر می رسد.س
در مسیر اثبات آنچه گفته شد، در آیه زیر تاکید بر نگه داشتن فرج(آلت تناسلی زنان) در صدر اسلام است که البته در این دوره نیز صدق می کند. این امر بدون پرده پوشی و لفافه ، بطور آشکار، زنان را از همخوابگی بی رویه با هر مرد و تحت هر شراطی نهی میکند. سئوال اینجاست که اگر این امر در آن زمان شیوع نداشته است چه لزومی داشته که در این آیه تا این اندازه بر آن تاکید گذاشته شود. س
 گذشته از آن، حتی اگر تفاسیر غالب مفسرین را در مورد حجاب بپذیریم، باز اجباری بودن این امر، منتفی می باشد زیرا در آیه فوق از جمله « این کار.... ... مورد آزار قرار نگیرند بهتر است » استفاده شده است که دال بر اجبار در مقابل یک انتخاب آزاد نمی باشد.س

در یک ترجمه دیگر از آیه ٥٩ سوره احزاب چنین می خوانیم:س
 
س" ای پیامبر بگو به زنانت و دخترانت و زنان مومنان، بکاهند بر خویشتن از جلب نظر کردن هایشان، آن نزدیک تر است تا شناخته شوند و مورد اذیت واقع نشوند و الله چشم پوشی کننده و پر رحمت است."س

در اینجا بدون آنکه وارد بحثهای فقهی عمیق شویم و با کمال احترام برای همه عقاید در این مورد، باید گفت در آیه فوق چند چیز به وضوح قابل مشاهده است که برای درک آن احتیاجی به استنباط فقهی نیست:س
 
س ۱-اطلاعات متن، مطلقن در مورد پوشاندن موی سر نیست.س
س ۲-این امر برای آن است که زنان پیغمبر برای عموم قابل تشخیص باشند و همه بدانند که اینها کیستند. این مطلب می تواند بدان مفهوم باشد که زنان و دختران پیامبر و زنانی که ایمان آورده اند با پوشاندن عورت و سینه های خود، دیگر زنان را به پوشاندن عورت خود در همین حد راغب نمایند.س
س ۳- دلیل دیگر قابل مشاهده از آیه فوق ، محافظت زنان پیامبر از نظربازی و شوخی های زننده و آزار جنسی مردانی بوده است که عمومن در تخاصم با او بوده اند. س
س ۴- آنچه در آیه فوق آمده و بعنوان دستوری برای حجاب اجباری مورد استفاده قرار می گیرد، یک دستور نیست بلکه یک پیشنهاد می باشد و این امر در جمله «این کار ..... بهتر است» کاملن عیان است. س
 

در آیه ۳۱ از سوره نور مجددن مسئله حجاب عنوان می شود.س

وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی‏ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی‏ أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلى‏ عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛[نور/۳۱]س
 
ترجمه آن:س
 
س" و به زنان مؤمن بگو كه چشمان خویش فروگیرند و شرمگاه خود نگه دارند و زینتهاى خود را جز آن مقدار كه پیداست آشكار نكنند و مقنعه ‏هاى خود را تا گریبان فروگذارند و زینتهاى خود را آشكار نكنند، جز براى شوهر خود یا پدر خود یا پدر شوهر خود یا پسر خود یا پسر شوهر خود یا برادر خود یا پسر برادر خود، یا پسر خواهر خود یا زنان همكیش خود، یا بندگان خود، یا مردان خدمتگزار خود كه رغبت به آن ندارند، یا كودكانى كه از شرمگاه زنان بى‏ خبرند. و نیز چنان پاى بر زمین نزنند تا آن زینت كه پنهان كرده‏اند دانسته شود. اى مؤمنان، همگان به درگاه خدا توبه كنید، باشد كه رستگار گردید."س

در این آیه نیز تنها جایی که ممکن است حجاب مورد نظر باشد، این جمله است «و مقنعه های خود را تا گریبان فرو گذارند». س
از آنجا که در طول تاریخ، فقه اسلامی حجاب را برای زنان مسلمان اجباری نمود و این امر چنان وسعت بهم رسانده است که در میان اکثر زنان جوامع اسلامی قابل مشاهده است، با خواندن این قسمت از این آیه، از آنجا که ذهن در این مورد بر اثر تکرار در مشاهده، به نوعی شرطی شده است، در ذهن سریعن جهت «فروگذاردن مقنعه تا به گریبان» ، از سر تا شانه ها نقش می بندد. حال آنکه با در نظر گرفتن آنچه فوقن عنوان شد، این جهت می تواند بر عکس باشد ، یعنی از پوشاندن عورت(آلت تناسلی) تا گریبان( گردن). زیرا در هر صورت زیورآلات بر گردن آویخته می شده است. باقی آیه تاکید شدیدی بر نگه داشتن شرمگاه دارد که این خود دلیلی قوی بر این امر است که منظور از پوشش و حجاب، اصولن پوشاندن آلت تناسلی و سینه ها می باشد تا به گردن و اجتناب از اعمال بی رویه جنسی.س
 
با این اوصاف و در هر حال، هیچ مدرک قرآنی یافت نمی شود که بر پوشاندن موی سر دلالت داشته باشد. این در حالی است که در کشورهای غربی نیز اکثر مطلق زنان، در جامعه بدون هیچگونه آرایش صورت به کار و فعالیت روزانه مشغول می باشند و موی سر آنها نیز باعث ایجاد فساد نشده است . لباس این زنان غربی نیز در اکثر موارد با آنچه در این دو آیه آمده، کاملن سازگار است. مضاف بر آن، این زنان معمولن از زینت آلات نیز استفاده نمی کنند. س

در ترجمه ای که الهی قمشه ای بر این آیه آورده، در این رابطه از این جمله استفاده می کند«.... سینه و بر و دوش خود را به مقنعه   بپوشانند » این ترجمه نیز موید استنباط و برداشت ما از دو آیه فوق الذکر است. 
س
ترجمه قمشه ای:س
و زنان مؤمن را بگو تا چشم‌ها (از نگاه ناروا) بپوشند و فروج و اندامشان را (از عمل زشت) محفوظ دارند و زینت و آرایش خود جز آن‌چه قهراً ظاهر می‏شود (بر بیگانه) آشکار نسازند، و باید سینه و بر و دوش خود را به مقنعه بپوشانند و زینت و جمال خود را آشکار نسازند جز برای شوهران خود یا پدران یا پدران شوهر یا پسران خود یا پسران شوهر یا برادران خود یا پسران برادران و پسران خواهران خود یا زنان خود (یعنی زنان مسلمه) یا کنیزان ملکی خویش یا مردان اتباع خانواده که رغبت به زنان ندارند یا اطفالی که هنوز بر عورت و محارم زنان آگاه نیستند (و از غیر این اشخاص مذکور احتجاب و احتراز کنند) و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود. و ای اهل ایمان، همه به درگاه خدا توبه کنید، باشد که رستگار شوید.  ۳۱ س

و اما با مطالعه دقیق آیه زیر به آنچه ما در این مقاله در باره منظور و هدف قرآن از حجاب ارائه دادیم نزدیکتر می شویم:س
 
وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیماً؛[احزاب/۵۳]س
 
ترجمه آن:س
 و هنگامى كه چیزى از وسایل زندگى را (بعنوان عاریت) از آنان [همسران پیامبر] می خواهید از پشت پرده بخواهید این كار براى پاكى دلهاى شما و آنها بهتر است! و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود درآورید كه این كار نزد خدا بزرگ است.س

این آیه موید آنست که حجاب از نوعی که در حال حاضر در جوامع اسلامی در حد افراطی آن رواج دارد، تنها مربوط به زنان پیامبر بوده است و دلیل آن نیز در همین آیه آمده است و آن چیزی نیست مگر محافظت از همسران پیامبر از آزار جنسی بعلت دشمنی و کینه ای که برخی از افراد با او داشته اند. باید در نظر داشت که در آن زمان هنوز قانون درجوامع بشری ، خصوصن عربستان آن زمان شکل نگرفته بود. حتی در این زمان نیز اگر قوانین مربوط به آزار جنسی در غرب ملغی شود، درصد آزار و تجاوزات جنسی رو به ازدیاد خواهد گذاشت .س
 
 اینطور که از متن آیه فوق برمی آید ، پیغمبر از این رفتار گستاخانه این افراد به تنگ آمده، بسیار رنجیده خاطر بوده است زیرا گفته می شود« و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید » . گویا برخی از این مردان در خیال خود مزاوجت با برخی زنان پیامبر را می پرورانده اند که البته با این آیه این امر منع می شود. س
 
با اینحال حتی در همین آیه نیز از جمله « این كار براى پاكى دلهاى شما و آنها بهتر است » استفاده شده که جمله ای است پیشنهادی و نه امری . ضمن آنکه در اینجا نیز تحت هیچ عنوانی نمی توان پوشاندن موی سر را مشاهده و یا حتی استنباط نمود.س 

بطور کلی در جای جای قرآن می بینیم که حکم بر حفظ شئونات انسانی و تاکید بر وقار است و این تنها به زنان محدود نمی شود بلکه مردان را نیز در بر می گیرد. از جمله آیه زیر:س

قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعُونَ؛[نور/۳۰]س
 
 به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ كنند این براى آنان پاكیزه ‏تر است خداوند از آنچه انجام مى ‏دهید آگاه است.س

آنچه از بررسی عمیق عاری از خشکه گرایی و با دیدی باز در مقوله حجاب برمی آید، می تواند حاوی نکات زیر باشد:س
الف-منظور قرآن از حجاب، رعایت شئوناتی است که یک انسان متشخص و با وقار رعایت می کند و این امر تنها مربوط به جوامع زنان نمی باشد و مردان را نیز دربر میگرد.س
 
ب-حجاب در مورد زنان، در قدم اول همانست که در بند الف به آن اشاره شد و در قدم دوم اجتناب از همخوابگی های بی رویه و خارج از عرف و دستورات دینی می باشد و در قدم سوم، پوشاندن سینه ها و آلت تناسلی است.س
 
پ-پیشنها در مورد مراوده و تماس زنان پیامبر با مردان از پشت حجاب (پرده) ، برای حفاظت از مزاحمتها و آزار جنسی نسبت به زنان پیامبر بوده است، آنهم بعلت جایگاه خاصی که این زنان در جامعه آن روز عربستان داشته اند.س
ت-برحذر داشتن زنان ایمان آورنده به اسلام از خودنمایی بوسیله زینت آلات. س
 
ث-عدم امر و یا پیشنهاد به پوشاندن موی سر به بانوان.س

به نظر می آید قبل از آنکه جوامع غربی به وضع قوانین و تبصره هایی در مورد روابط زن و مرد و حد و حدود آن که مردان را از آزار جنسی نسبت به زنان باز می دارد مبادرت ورزند، خلئی موجود بوده است که فقهای اولیه اسلام را بر آن داشته است ، تا با تاکید بر آیه هایی که فوقن مورد بحث قرار گرفت، با نیت محفوظ نگاه داشتن زنان از گزند آزارهای جنسی، مسئله حجاب و حتی پوشاندن موی سر و حتی صورت را در قالب قوانین اکید شرعی بر فقه اسلامی بیافزایند. این نوع نگرش به مسئله حجاب با گذشت زمان به مرور به جزئی غیرقابل تفکیک از دین اسلام درآمد. حال آنکه همانطور که گفته شد با به اجرا درآمدن قوانین اکید و بسیار سختگرانه نسبت به چنین آزارها و مزاحمتهایی، این بخش از فقه اسلامی از طرف بسیاری از متفکران، دیگر امری اجباری تلقی نمی شود. بدیهی است اگر زنان، خود راغب به رعایت حجاب اسلامی باشند نیز، طبق همین قوانین، کسی را یارای مقابله با آن عقیده و یا تحقیر این بانوان نیست ، چه در اینصورت این افراد در جوامع غربی تحت پیگرد قانونی قرار خواهند گرفت. س

باید توجه داشت این سری مقالات، تنها بصورت اجمال و روبنایی و در حد یک اشاره مورد بررسی قرارگرفته اند. در صورت لزوم، می توان به بحثهای عمیق تر وارد شد.س
 
پایان قسمت اول 
...................................
مطلب قسمت دوم: اسلام یعنی چه و مسلمان واقعی کیست؟
...................................
تحقیق و پژوهش: فرامرز تابش
pühf hüfhvdT dö l,vn trid , dh rvHkd_:کد ثبت در آرشیو فصلنامه
منابع: رجوع شود به بخش مستندات
 
 

در یوتوب                                                                                                       
برای مشاهده فیلم ویدئویی این مقاله، اینجا کلیک کنید.س
 
 
 
پاسخ به سوالات رسیده در مورد این مقاله
 .................................................................

24.09.2024  رسوم مهرماه ۲۵۸۳ باستانی، مصادف با


یک سوال در مورد اجباری و یا اختیاری بودن حجاب


با عرض سلام و ادب، امیدوارم حالتون خوب باشه 

شبهه ای در زمینه مقاله حجاب اجباری در ذهنم ایجاد شد که می خواهم عرض کنم

 

آیا قطعا و یقینا عبارت 《 این کار برای آنان بهتر است 》یا 《 این کار برای آنان پاکیزه تر است 》به معنای اختیار است ؟


زیرا توصیف با صفت تفضیلی گاهی در مواردی به کار می رود که وصف مثبت در طرف مقابل به هیچ وجه وجود ندارد . مثلا می گوییم یک ساعت تلاش برای ترک گناه بهتر از دوزخ است که مفهومش این نیست که دوزخ هم خوب است اما تلاش بهتر از آن خوب است . یا مثلا دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است که صفت بهتر در اینجا به این معنی نیست که هرگز نرسیدن هم خوب است ؛ یا می گوییم انسان خودش را بیهوده به دردسر نیفکند بهتر است که مقصود این نیست که انسان بیهوده خود را به دردسر بیندازد اشکالی ندارد . بنابراین ممکن است خداوند این عبارت را به این معنی فرموده : این کار از آن پوشش و رفتار سابق شما که منافی عفت بود پاکیزه تر و بهتر است پس واجب است که این عمل را انجام دهید . مشابه چنین تفسیری را در آیات دیگر صریحا داریم . مثلا آیه ۵ سوره احزاب که درباره پسرخوانده ها می فرماید : ادعوهم لابائهم هو *اقسط* عند الله فَإِنْ لَمْ‌تَعْلَمُوا آباءَهُمْ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّينِ وَ مَوالِيْكُم» . ( پسرخوانده هایتان را با نام پدر واقعیشان بخوانید [نه به نام پدرخوانده ] این کار نزد خدا *عادلانه تر* است و *اگر پدران واقعیشان را نمی شناسید* اشکالی ندارد با نام پدرخوانده صدا بزنید چون برادران دینی و دوستان شما هستند. ملاحظه می فرمایید که با وجود اینکه از صفت تفضیلی استفاده شده است اما مشخص است که جز در مواردی که نام پدر واقعی معلوم نیست با نام پدرخوانده نامیدن پسرخوانده ها حرام است . یا مثلا آیه ۹ سوره اسراء ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم ( این قرآن به راهی هدایت می کند که استوارترین است ) که مقصود این نیست که سایر راه های متعارض با قرآن که آنها هم درجه ای از استواری دارند را هم اشکال ندارد انتخاب کنید . یا مثال بسیار روشن آیه ۱۳ سوره حج که می فرماید : یدعو لمن ضره اقرب من نفعه ( مشرک کسی را می خواند که زیانش نزدیک تر از نفعش است ) که اینجا هم مقصود این نیست که معبودان جعلی نفع و سودی هم دارند بلکه یعنی آنها همه اش زیان می رسانند و هرگز نوبت به منفعت رسانی آنها نمی رسد

با تشکر

 

پاسخ به سوال

با سلام و درود متقابل

در پاسخ به مطلب شما، در قسمت اول سعی می کنم شبهه شما را تحلیل کنم و در قسمت دوم مسئله حجاب را با یک دید بازتر و فراتر از محدوده فقه اسلامی مورد بررسی قرار خواهم داد.

 

تحلیل مختصر شبهه:

بله، از دید من  قطعن عبارت  " این کار برای آنان بهتر است " به معنای اختیاری بودن موضوع مورد بحث، یعنی حجاب است.

مقدمتن با عرض معذرت باید خدمتتان بگویم که به عقیده من، برخی از مثالهایی که آورده اید، یا اساسن ارتباط موضوعی ندارند و یا دارای مفهومی غیر از آنچه جنابعالی استنباط و متعاقبن استنتاج نموده اید می باشند.


دو مورد از آنچه گفته شد:

در مثال اول شما، اگر گفته می شد " یک ساعت تلاش برای ترک گناه برای شما بهتر است" آنگاه می توانستید آنرا به موضوع مورد بحث ارتباط دهید. اما جمله ای که آورده اید، عدم انجام یک کار را شرط لازم برای عدم قرار گرفتن در یک موقعیت سخت قرار می دهد. کل این پروسه، امریست بدون قید و غیر مشروط. زیرا گفته شده است که اگر می خواهی به آن تنگنا دچار نشوی لازم است یک ساعت تلاش کنی که گناه نکنی. در اینجا " بهتر است " در واقع حالت یک اخطار و هشدار را می دهد.  با این حال:

۱-    همین مسئله را نیز نمی توان به عنوان یک قید بی چون و چرا دانست که عدم انجام آن، محکوم به حکم قاضی باشد. یعنی همین امر نیز اجباری نیست و مفهوم دیگر آن این است که: " اگر می خواهی به آن دردسر دچار شوی، پس گناه بکن ".     با این وصف در اینجا نیز فقط با یک هشدار روبرو هستیم و نه اجبار.

۲-    از آن گذشته، اگر بخواهیم به مباحث پیچیده فلسفی-الهیاتی وارد شویم قطعن قابل اثبات است که از قسمت اول آن جمله: " یک ساعت تلاش برای ترک گناه " نتیجه مورد نظر گوینده آن "بهتر از دوزخ است" ببار نمی آید مگر آنکه قسمت اول به تواتر افتد و دائمن بدون وقفه تکرار شود. زیرا تنها یک ساعت تلاش برای آن عمل، یقینن کسی را از درافتادن به آن ورطه نجات نخواهد داد. چون ممکن است در ساعت و یا روز بعد گناهی از او سربزند و او نتواند در مقابل انجام آن فعل تلاش کند.


در آخرین مثال شما آمده است:

"مشرک کسی را می خواند که زیانش نزدیک تر از نفعش است" و بعد نتیجه گرفته اید که: " مقصود این نیست که معبودان جعلی نفع و سودی هم دارند بلکه یعنی آنها همه اش زیان می رسانند و هرگز نوبت به منفعت رسانی آنها نمی رسد."

متاسفانه باید عرض کنم که من از این جمله، استنباطی کاملن متناقض از فرمایش شما دریافت می کنم. زیرا:

در اینجا با یک حساب احتمالات و ریاضی درصدی روبرو هستیم به این مفهوم که :


۱-    در صورتیکه کلمه " نزدیک تر" را همانی که هست در نظر بگیریم، در این حالت منظور آن است که: " مشرک کسی است که احتمال زیان رساندنش بیشتر از آن است که نفع برساند."

۲-    اگر کلمه " نزدیک تر" را به " بیشتر" ترجمه کنیم، معنی جمله آن خواهد شد که : " مشرک کسی است که درصد زیان رساندنش از آن که نفع برساند بالاتر است." یعنی اگر برای مثال ۸۰ درصد امکان ضرر زدن باشد، با این حال هنوز ۲۰ درصد ممکن است سود برساند. علاوه بر آن، این نظریه فقط در بعد اعتقادی می تواند کاربرد داشته باشد و در امور اجتماعی می تواند بی تاثیر باشد.

 

در واقع هر دو مورد فوق یک امر طبیعی می باشند، زیرا گذشته از منبع اصلی خلقت، هیچ امری در جهان هستی، مطلق نیست. پس یک مشرک هم نمی تواند مطلقن زیان رسان باشد. همانطور که یک مومن نمی تواند مطلقن نافع باشد.

اگر نیک نظر کنیم و بصورت علمی و آماری و بدون حب و بغض به جریان نگاه کنیم، شاید بتوان گفت ضرر یک مشرک به مراتب از یک مومن دگم و افراطی بسیار کمتر است. زیرا شخص اول یک مشکل اعتقادی دارد، اما شخص دوم دچار یک مشکل تفهیمی خطرناک می باشد که ممکن است او را به یک حجاب بان خشن تبدیل کند که با اعمال خود، که آن را اجرای حکم خدا می داند!، هم به دیگران و هم به خودش آسیب برساند.

 

بررسی معضل از دیدگاهی دیگر:

ببینید، بطور کلی هر یک از موجودات که از عدم پا به عرصه وجود می گذارد دارای حقوق ویژه خود می باشد. این امر از یک تک سلولی تا یک موجود بسیار کوچک تر از پشه که فقط چند ساعت عمر می کند شروع می شود و تا به نوع انسان که پیچیده ترین نوع خلقت در زمین است بسط می یابد. در مورد انسان، اصل مهم آن است که او دارای اختیار است، چیزی که دیگر موجودات از آن بی بهره می باشند. اختیار به مفهوم آن است که او هر طور مایل است می تواند زندگی کند. از طرف دیگر آن منبع اصلی خلقت قوانین ویژه ای را تعیین نموده است. به این سیستم قضایی کائناتی، سیستم کارما می گوییم، البته با تعریف ما در پژوهشکده، زیرا نه هندو و نه بودیسم قادر به تشریح علمی این سیستم نبوده است.

 به عبارت ساده تر یک انسان آزاد است که هر عملی را انجام دهد و سیستم کارما هم آزاد است در مقابل آن واکنش نشان دهد. این سازوکار باعث رشد روحی می شود.

و اما از دیدگاه امورات گروهی و خارج از محدوده خصوصی، هر انسان لازم است قوانین اجتماعی را رعایت کند. قوانینی که از یک طرف حقوق اولیه او، مانند حق انتخاب پوشش از جمله گذاشتن حجاب و یا عدم انجام آن را تضمین کند، و از طرف دیگر او را از اعمالی که به دیگران آسیب برساند برحذر دارد. اگر قوانین تعیین شده غیر از این باشند، به تدریج، اعتراضات برای تصحیح قوانین شکل می گیرد و سرانجام به یک خرد جمعی برای سرنگونی آن نظام سیاسی می انجامد.

همه آنچه گفته شد به این معناست که شما می توانید موافق یا مخالف حجاب باشید، اما تحت هیچ شراطی نمی توانید آن را به دیگران تحمیل کنید. این خلاف قوانین اصیل و ازلی خلقت است. اینکه چه کسی با چه اعمالی به بهشت یا جهنم می رود ، هیچ ارتباطی به من، شما و هیچ کس دیگری ندارد. ضمنن تعیین برتری یا پستی انسانها از روی ظاهر آنها قابل ارزیابی نیست و اصولن کار من و شما نیست.

در این راستا باید دانست: همه آنچه سردمداران اولیه ادیان گفته اند برای آن است که هر شخص آن توصیه ها را در مورد خودش بکار ببندد نه آنکه آنها را به دیگران تحمیل کند. در این ارتباط اتفاقی که افتاد آن است که در تاریخ از نقطه ای به بعد، حس برتری جویی بجایی رسید که مدعیان موخرتر ادیان، مخصوصن مسلمانان و مسیحیان چندین قرن یکدیگر را نابود ساختند که به جنگهای صلیبی شهرت یافت و در مقاطعی نیز مذاهب آن ادیان، مابین خود به جنگ و خونریزی پرداختند. همه این مصائب برای ارضاء شهوت سلطه جویی بر دیگران بوده و هست.


اجازه بدهید در همین رابطه یک جریان جالب را برای شما تعریف کنم:

چندین سال پیش در یک مقاله روان شناسی به زبان آلمانی و یا انگلیسی خواندم که در یک کشورغربی دو جوان مقداری ماری جوانا تهیه می کنند و به خانه می روند و مشغول می شوند. پس از مدتی یکی از آن دو متوجه می شود که دوستش دیگر نمی خندد. به او نگاه می کند و می بیند که وی به پوستر بسیار بزرگی که در روی دیوار اتاق قرار گرفته و تصویر یک آبشار بزرگ بر روی آن نقش بسته خیره شده است. از او چند بار می پرسد به چه چیز خیره شده ای، تا سرانجام او به کندی پاسخ می دهد "من از بالای رود به درون آبشار شیرجه زدم و چند سال است که نه به پایین به درون رودخانه می افتم و نه امکان بالا رفتن وجود دارد. " دوست وی که راوی این جریان بوده است در ادامه می گوید در همین گیرودار من هم به خواب رفتم و باقی توضیحات او را نشنیدم. صبح روز بعد راوی داستان، دوستش را مرده در کنار خود می یابد، به اورژانس خبر می دهد، او را به بیمارستان می رسانند و در انتها، پزشک، علت مرگ او را خفگی اعلام می کند!

می دانید دوست من، استنتاج شما از مطلب مورد بحث، بدان گونه که ارائه فرموده اید: " بنابراین ممکن است خداوند این عبارت را به این معنی فرموده : این کار از آن پوشش و رفتار سابق شما که منافی عفت بود پاکیزه تر و بهتر است پس واجب است که این عمل را انجام دهید." برای من تداعی همان داستان فوق است. زیرا در یک جمع بسته قرار گرفتن و با همفکران، دائمن در مورد اصول فقهی صحبت کردن و شاخ و برگ دادن به آن مباحث به نیت اثبات حقانیت آن مسائل، روزی به یک دگمای مذهبی، و هرآنچه برخلاف آن دگما باشد، به یک نشئگی ستیزه گر در روان آن افراد تبدیل می شود. مانند این نتیجه گیری شما از آن آیه که در آن، استنباط بر جای ترجمه قرار گرفته است. این دگما از نظر روانشناسی قابل مقایسه با همان پوستر روی دیوار است و اثرات روانی مقابله گر آن نیز همانند نشئگی آن ماده مخدر(ماری جوانا).

نتیجه آن خواهد بود که روزی فرد مبتلا به آن، در توهمات ساخته و پرداخته ذهنی خود، که هیچ مطابقتی با واقعیت ندارد غرق خواهد شد. باید توجه داشت در اینجا غرق شدن به مفهوم حمله به دگراندیشان و آسیب رساندن به حقوق آنان است که مجموعه ای از عکس العمل ها را ایجاد می کند که دیر یا زود عملیاتی خواهند شد.

البته نمی شود افراد عاقلی مانند شما را در این ردیف قرار داد.


این مطلب سَری بسیار دراز دارد و می توان در مورد آن تا ابدیت به بحث پرداخت. مگر آنکه قانون رعایت حقوق دیگران را بیاموزیم و عمل کنیم. اما اینکار مستلزم انقلاب در تفکر است که باعث محو شدن دگماهای سیاه از نوع یاد شده می شود.


در انتها باید بگویم که از مطالب ارائه شده شما، تصور می کنم که حوزوی باشید. به عقیده من، این دوستان به دو گروه عمده تقسیم می شوند. گروه اول آنهایی هستند که مرغشان فقط یک پا دارد و همه پیش فرض های آنها بر همان اساس طرح ریزی شده است و گروه دوم از اشخاصی تشکیل می شود که به مسائل اجتماعی و حتی فقهی با دیدی نسبتن بازتر می نگرند. امیدوارم جنابعالی از گروه اول نباشید، زیرا در آن صورت باید گفت: " پای چوبین سخت بی تمکین بود." و با این وصف " پس سخن کوتاه باید والسلام"


در انتها لازم می دانم به عنوان حسن ختام به یک گفتار از استاد الهی اشاره کنم:


" تمام دائر مدار دنیا و زندگی روی این یک چیز است و آن حق دیگران را محترم شمردن است. "


حق انتخاب پوشش از ابتدایی ترین حقوق انسانهاست. این ما هستیم که باید چشمان خود را تربیت و شهوت خود را مهار کنیم.

با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده

فرامرز تابش


11.06.2023 
                                                                                          
این سوال بسیار طولانی می باشد، ولی اصل سوال آنچیزی است که در اینجا عنوان شده است.س


سوال

با درود
س ..... شعار حکومت در ایران برای مبارزه با، به گفته خودشان بی حجابی، این جمله است: " ما شهید دادیم و حجاب از احکام خداست" .....  می خواستم نظر شما را در این مورد جویا شوم.س


پاسخ

با درود
اول آنکه:  هر کسی را نمی توان شهید نامید زیرا شهدای حقیقی در جهان بسیار معدود می باشند.
س

دوم آنکه:  جمله " ما شهید دادیم " به عنوان دلیلی برای رعایت حجاب اجباری، در صورتی قابل قبول است که هر آنکس که در جبهه جنگ کشته شده است، قبل از اعزام به جبهه جنگ، طی یک قرارداد مکتوب از ایرانیان خواسته باشد که:
س

"در صورتی که من در جبهه کشته شدم، زنان ایرانی موظف هستند حجاب ظاهری و اجباری را رعایت کنند. ر "

از دیدگاه عمومی در این ارتباط لازم است این قرارداد به امضای همه زنان ایرانی رسیده باشد. اگر چنین قراردادی موجود است باید آن را در معرض راستی آزمائی همگان قرار دهند، در غیر اینصورت این جمله فقط می تواند از یک ذهن مریض و بیمار دگم ایجاد شده باشد و محلی از اِعراب ندارد. س

مسئله دیگر مورد تأکید این افراد "حجاب از احکام خداست" می باشد که باید عرض کنم از دیدگاه الهیاتی چنین نیست و همانطور که ما شش و یا هفت سال پیش در مقاله ای در بخش الهیات پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان تحت عنوان «حجاب اجباری، امری فقهی و یا قرآنی؟»  نشان دادیم،  این امر را فقها با تأکید بر برخی آیات از برخی سوره ها، بر فقه اسلامی افزوده اند و این در حالی است که در آن آیات، تنها زنان پیامبر اسلام مورد خطاب بوده اند، آنهم برای آنکه شناخته شوند و آنها را مورد آزار قرار ندهند و این در حالی است که در همان آیات مورد بحث فقها، تأکید شده است که اگر این کار را زنان پیامبر انجام دهند "این برای آنها بهتر است" که نشان از اختیاری بودن آن امر دارد.
س
من مطالعه آن مقاله را به عموم خوانندگان این سطور توصیه می کنم. (کلیک کنید)

گذشته از آنچه گفته شد احادیثی در دست می باشند که خلاف آنچه معممین وابسته به حکومت اسلامی در مورد اجباری بودن حجاب ظاهری می گویند را حتی در زمان صدر اسلام نشان می دهند.س

در نتیجه نه چنین قراردادی مابین زنان ایرانی و شهدای جنگ موجود است و نه حجاب اجباری حکم خداست.س
 

با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش


سوال مربوط به این مقاله
   
سوال 
سلام ممنون از مقالات بسیار مفید و‌خوبتون. یک سوال داشتم درباره مقاله حجاب اونم اینکه همونطور که خودتون گفتین حجاب بیشتر مربوط به رفتار و پوشاندن عورت در نظر گرفته شده. سوال اینکه پس چرا در یکی از همان آیه ها افرادی نام برده مانند پدر و پسر و... که نیازی نیست حجاب داشته باشه که اگه منظور حجاب عورت باشه که با این قضیه مغایرت داره چون بازم برای اینها باید پوشیده باشه.س
  
و سوال دوم در مکان هایی مانند باشگاه های مختلط که لباس ورزشی تنگ دارند بانوان این با حجاب مغایرت داره یا نه؟


جواب 
با سلام و با تشکر از سوال هوشمندانه شما.س
این مطلبی که مورد سوال شماست مربوط است به سوره نور آیه سی و یکم که ترجمه آن از الهی قمشه ای بدین شکل است:س
س "و زنان مؤمن را بگو تا چشم‌ها (از نگاه ناروا) بپوشند و فروج و اندامشان را (از عمل زشت) محفوظ دارند و زینت و آرایش خود جز آن‌چه قهراً ظاهر می‏شود (بر بیگانه) آشکار نسازند، و باید سینه و بر و دوش خود را به مقنعه بپوشانند و زینت و جمال خود را آشکار نسازند جز برای شوهران خود یا پدران یا پدران شوهر یا پسران خود یا پسران شوهر یا برادران خود یا پسران برادران و پسران خواهران خود یا زنان خود (یعنی زنان مسلمه) یا کنیزان ملکی خویش یا مردان اتباع خانواده که رغبت به زنان ندارند یا اطفالی که هنوز بر عورت و محارم زنان آگاه نیستند (و از غیر این اشخاص مذکور احتجاب و احتراز کنند) و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود. و ای اهل ایمان، همه به درگاه خدا توبه کنید، باشد که رستگار شوید. "س
همانطور که از این ترجمه بسادگی قابل استخراج است، بحث بر سر چند چیز است به شرح زیر:س
زنان، س
س ۱- از نظربازی منع شده اند. س
س ۲- باید آلت تناسلی خود را نگه دارند.س
س ۳- زینت آلات خود را آشکار نسازند.س
س ۴- سینه و شانه های خود را از دید غیر بپوشانند.س
 و البته موارد دیگر که مورد بحث ما نیست.س

بنابراین می بینید که مطلقن بحث بر سر پوشاندن موی سر نیست، بلکه این آیه نوع حرکات و رفتار زنان سنگین را در مقابل مردان ترسیم می کند. باید یاد آور شد که در همین جهان غرب، اکثریت مطلق زنان، بدون آنکه از این آیه باخبر باشند، همه مفاد آنرا تمام و کمال رعایت می کنند و بسیار سنگین و وزین در اجتماع دوش به دوش مردان به فعالیت می پردازند و مشکلی هم از این بابت پیش نیامده است.س
 
در همین آیه تاکید بر آن است که:س

س " ... و باید سینه و بر و دوش خود را به مقنعه بپوشانند و زینت و جمال خود را آشکار نسازند جز برای شوهران خود یا پدران یا پدران شوهر....."س

این بدان مفهوم است که زنان می توانند مقنعه خود را نزد افراد نام برده شده فوق بردارند. کدام مقنعه؟ آن شالی که شانه ها و سینه های آن زن را می پوشاند. س
در این مورد لازم است کمی توضیح داده شود. و آن اینکه برای درک این آیه باید شرایط صدر اسلام را در نظر داشت که عمومن افراد بی بضاعت به این دین نوظهور گرویده بوده اند. (رجوع شود به اصل مقاله) لباس این افراد شامل یک تکه پارچه بلند که به شکل یکسره دوخته شده بود، بوده است. با گرمای شدید آن منطقه، پر واضح است که این البسه   نمی توانسته اند ضخیم باشند و احتمالن تا حدودی مندرس و بدن نما نیز بوده اند که در بسیاری از موارد باعث نوعی هرج و مرج در روابط جنسی مابین زن و مرد می شده است. درست به همین دلیل است که آنهمه در مورد نگه داشتن فرج، به زنان و در جای دیگر حتی به مردان تاکید شده است. بنابراین تاکید بر پوشاندن شانه ها و سینه ها که محرک شهوت است، بوسیله شال یا پارچه ای به نام مقنعه بر این اساس است و هرگز منظور پوشاندن موی سر نیست. س

مسئله بسیار مهم دیگر آنکه، همین مقدارهم که در این مورد در این آیه و آیه های دیگر آمده، بصورت یک پیشنهاد آمده است و نه یک حکم غیرقابل عدول. زیرا گفته شده است "... و این برای آنها بهتر است." س

در انتها باید عرض کنم که برخی از موارد فقهی در طول تاریخ به تواتر افتاده اند در صورتی که در اصل و ریشه خود، دارای حقیقتی ازلی نمی باشند، از جمله همین امر اجباری بودن حجاب به مفهوم پوشاند موی سر. بسیاری از محققین اسلامی برای اجتناب از درگیری با محققین پیشین، به تاکید مستقیم و یا غیرمستقیم همان مطالب پرداخته اند. از این نوع موارد در کتاب المیزان مرحوم علامه طباطبائی می توان یافت که به نظر می آید ایشان برخی مطالب را بطور ضمنی و نه مستقیم مورد تایید قرار داده اند از جمله امر  " لهو الحدیث..." که محققین پیشین و همدورۀ ایشان به موسیقی نسبت داده و بر آن اساس موسیقی را حرام دانسته اند، ایشان در توضیح لهوالحدیث، موسیقی را هم در میان مثالهای دیگر جای داده اند ولی در تفسیر مستقم نامی از موسیقی نیاورده و آنرا "..سخنى كه آدمى را از حق منصرف نموده و به خود مشغول سازد..." تفسیر نموده اند.س
 
بنابر این، به مسئله تواتر، به عنوان دلیل صحت یک موضوع فقهی نیز نمی تواند آویخت زیرا گذشته از آنچه فوقن گفته شد، دو عامل زیر همیشه باعث شده است یک امر فقهی به تواتر درآید:س
 
س ۱- ترس از چوب تکفیر خشکه گرایان و تندروها
س ۲- لزوم همرنگ جماعت شدن، برای حفظ موقعیت در آن محیط

پاسخ سئوال دوم شما آنکه در همین کشورهای غربی، مردان و زنان با لباسهای مخصوص هر ورزش، بطور مختلط در سالنهای ورزشی حضور به هم می رسانند و هرگز دیده نشده است که از این بابت مشکلی پیش بیاید. زیرا از ابتدا دختران و پسران را از هم جدا نمی کنند، بلکه آنها را آموزش می دهند. مسلمن این امر باعث عادی شدن وضعیت فیزیکی زن و مرد برای یکدیگر است.س


نتیجه گیری کلی آنکه:س
از نظر عرفانی و ریشه ای، هر انسان وزین ، خانواده دار و متشخص، چه زن و چه مرد موظف است کنترل چشم و احساسات خود را در دست گیرد. زیرا وادار کردن زنان به پوشاندن موی سر به بهانه اینکه مردان تحریک می شوند، یک اشتباه بزرگ است که ظلمی فاحش به زنان محسوب می شود. س

البته اگر برخی زنان به دلخواه خود و بدون فشارهای مستقیم و غیرمستقیم، راغب به استفاده از حجاب باشند، کسی نباید مزاحم آنها شود زیرا حقوق بشر برای این گونه بانوان نیز معتبر است. س
باید بیاد داشت، هم اکنون نیز تعدادی از آیت الله های وزین، به امر اجباری نبودن حجاب اشاراتی نموده اند.س

گذشته از همه آنچه فوقن گفته شد، هدف من از ارائه چنین مقالاتی، چه در مورد دین اسلام و چه در مورد همه ادیان دیگر، آن است که تا آنجا که از دست و قلم و فکرم بر  می آید خرافه و افراط گرائی را از واقعیت ادیان فیلتر کنم. زیرا تندروی و افراط گرائی دینی، مردم را از دین، مذهب و خدا بیزار می کند. در هر حال این امر تنها بخش بسیار کوچک از تحقیقات ما در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان است.س

امیدوارم توانسته باشم تا حدودی به سوال شما پاسخ بگویم.س


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش


 
....